ساعت 12:30 دوشنبه 7 آذرماه سالجاری یک زن میانسال به بانکی در نیاوران رفت و 7 میلیون تومان پول از حسابش برداشت کرد. وقتی او از بانک بیرون آمد ناگهان 2 جوان موتورسوار به سمت وی حملهور شدند تا کیف پر از پول او را سرقت کنند. زن اما با دیدن دزدان، در برابر آنها مقاومت کرد و کیفش را محکم گرفت.2 جوان سارق درحالیکه بند کیف را گرفته بودند، زن میانسال را چندین متر روی زمین کشیدند و بعد از پرت کردن او به گوشه خیابان، پا به فرار گذاشتند.
رهگذران که با شنیدن فریاد کمکخواهی زن میانسال در جریان سرقت قرار گرفته بودند دست بهکار شدند و به سمت سارقان موتورسوار دویدند و آنها را محاصره کردند. دزدان که هیچ راهی برای فرار نداشتند، سعی کردند با تهدید مردم از حلقه محاصره آنها بگریزند اما با حضور پلیس ، هردوی آنها دستگیر شدند و به کلانتری انتقال یافتند. در همین حال، زن میانسال نیز که بهشدت مجروح شده بود، توسط اورژانس به بیمارستان انتقال یافت.
2 متهم 19 و 21 ساله، بعد از دستگیری، صبح دیروز در شعبه اول دادیاری دادسرای جنایی تهران حاضر شدند و ادعا کردند که این نخستین سرقتی بوده که به خاطر بیپولی مرتکب شدهاند. آنها در حالی این ادعا را مطرح کردند که در بررسیها مشخص شد موتور سیکلت آنها نیز سرقتی است.دادیار هاشمیان، پس از شنیدن ادعای این دو جوان، پرونده را به پایگاه یکم پلیس آگاهی فرستاد تا تحقیقات تکمیلی درخصوص دیگر سرقتهای احتمالی متهمان انجام شود.
گفتوگو با 2 سارق روستایی
یکی از سارقان جوان 21 سالهای است که مدعی است از یکی از روستاهای غرب کشور به تهران آمده اما به خاطر بیپولی دست به سرقت زده است. گفتوگوی خبرنگار همشهری با این مرد جوان را در ادامه بخوانید.
چه شد که از روستایتان راهی تهران شدید؟
چند وقتی بود که از دوستانمان شنیده بودیم در تهران میتوانیم خیلی زود پولدار شویم. من و دوستم محسن کار مناسبی در روستایمان نداشتیم و به خاطر مشکلاتی که در زندگیمان بود راهی تهران شدیم و
2 روز پیش بود که به اینجا آمدیم.
یعنی به محض رسیدن نقشه سرقت کشیدید؟
نه. ما تا به حال دست به کار خلاف نزدهایم. ما میخواستیم زندگی خوبی داشته باشیم. وقتی رسیدیم تهران دنبال کار مناسب گشتیم اما همه جا کارگر افغانی با درآمد کم استخدام میکردند و برای ما کار مناسبی نبود. در این دو شب هم کنار خیابان میخوابیدیم، چون پولهایمان تمام شده بود وسوسه سرقت به جانمان افتاد. آن روز با موتور در خیابانها میگشتیم که یک دفعه دیدیم زن میانسالی از بانک بیرون آمد و با گمان اینکه پول زیادی همراه دارد به سمتش حملهور شدیم و کیفش را سرقت کردیم.
موتورتان را چگونه سرقت کردید؟
ما نمیدانستیم موتور سرقتی است. شب اولی که در خیابان خوابیده بودیم با مرد جوانی آشنا شدیم که میخواست موتورش را با قیمت مناسبی بفروشد. دوستم گفت موتورش را بخریم و با آن کار کنیم. برای همین 60 هزار تومان بهعنوان بیعانه دادیم و قرار شد مابقی آن را چند روز بعد بپردازیم. نمیدانستیم سرقتی است.دومین متهم تنها 19 سال دارد و مدعی است که مشکلات زندگیاش زیاد بوده و به خاطر همین وسوسه سرقت به جانش افتاده است.
چرا دست به سرقت زدی؟
خانوادهام در شهرستان هستند و پدر بیماری دارم، به همین خاطر راهی پایتخت شدیم تا کار کنیم. تصور میکردیم هر کسی در تهران است زندگی خوبی دارد و یک شبه پولدار میشود اما اشتباه فکر میکردم. چون زندگی در تهران خیلی سخت است همه مشکلات دارند. من چون خرج خانوادهام را میدهم به تهران آمدم تا کار کنم و برای آنها پول بفرستم اما نشد.
در این دو روز توقع داشتید کار مناسب پیدا کنید؟
فکر میکردیم یک روزه کار پیدا میکنیم و برای همین پول زیادی همراه خود نیاوردیم!
کیف قاپی نخستین سرقتی بود که انجام دادید؟
بله، اما به محض سرقت در محاصره مردم گرفتار شدیم و هرچه تلاش کردیم تا راهی برای فرار پیدا کنیم نشد.
اگر مردم نبودند و فرار میکردید، دوباره دست به سرقت میزدید؟
نمیدانم، اگر پول کافی در کیفش بود دیگر دست به دزدی نمیزدیم!
خبر دارید که زن میانسال به خاطر شما مجروح و به بیمارستان منتقل شده است؟
نه، ما اصلا قصد اذیت کردن او را نداشتیم. حتی چاقویی هم همراهمان نبود. فقط کیفش را دزدیدیم و واقعا اشتباه کردیم.